طنزگاه مازیار سوادکوهی

ساخت وبلاگ
قراره فردا در صفحه12 و در ستون شوخ‌خند چاپ بشه باور بفرمایید وقتی ساعت‌ را یک ساعت به عقب می‌کشند و بعد چند ماه دیگر آن را به جلو می‌کشند، ما شاید تنها کسی باشیم که دچار دوگانگی می‌شویم. یعنی از اول سال همین‌جوری هستیم. وقتی از یکی می‌پرسیم ساعت چند است، بعد از آنکه جوابش را شنیدیم، اول می‌نشینیم حساب می‌کنیم که این ساعتی که اعلام شده، یک ساعت عقب بوده یا یک ساعت جلو. مثلا اگر طرف گفت که ساعت 9 است، منظورش 8 است یا 10؟ یا وقتی که توی خیابان ساعتی را می‌بینیم که مثلا عقربه‌اش روی عدد 5است، تجزیه و تحلیل می‌کنیم و با شک وتردید آن را نگاه می‌کنیم که آیا طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savadmaza بازدید : 134 تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت: 18:12

امروز منتشر شد... باور بفرمایید که دیروز همین‌جوری اتفاقی دو تا تیتر ما را ناگهان خیلی شوکه کرد. البته این را قبل از آنکه به آن دو تیتر اشاره کنیم، یادآور شویم که بعد ازآنکه شهرآورد86 را دیدیم و کلی هم بالا و پایین پریدیم و سر آخر متوجه شدیم که کلا خیلی سر کاریم، این بودکه بعد از آن، دنبال چیزهایی می‌گشتیم که به این 2تیتر برخوردیم. در تیتر اول آمده بود«نفت ایران در بازار اسپانیا جایگزین نفت ونزوئلا می‌شود» خوب،‌شما باشید هم شوکه نمی‌شوید. حالا که برادر چاوز مرحوم شدند و برادر مادورو جایشان را گرفتندو برادر احمدی‌نژاد هم دیگر به ونزوئلا سفر نمی‌کنن طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savadmaza بازدید : 142 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 16:45

این شوخ‌خند امروز منتشر شد.... باور بفرمایید ما وقتی دیروز تیتر «حدود 2 میلیون کودک در آلمان در فقر به سر می‌برند» را در خبرگزاری فارس خواندیم، نزدیک بود خیلی دچار احساسات شدید بشویم و بزنیم به کوه وکمر یا بزنیم زیر گریه که ناگهان خودمان را نگه داشتیم و سعی کردیم بر احساس‌مان غلبه کنیم. چه هنری است، غلبه براحساس!بگذریم... در همان موقعی که داشتیم به احساس‌مان غلبه می‌کردیم ناگهان فکر بکری به سرمان زد که خیلی خودمان مشعوف شدیم. از همین‌جا به مسئولان محترم آلمان اطلاع می‌دهیم که ما ناگهان راه‌حل این مشکل راپیدا کردیم و می‌توانید برای این کشف ما، به م طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savadmaza بازدید : 132 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 8:36

منتشر شده در 9تیر از آنجا که ما در بین برخی از فامیل‌ها و آشناها خیلی مشهور شدیم و کلی هم حرف و حدیث‌های ما را گوش می‌کنند و به نوعی ما را روی دستشان نگه می‌دارند، یکی از فامیل‌ها را توی راهروی یکی از ساختمان‌های دولتی دیدیم و شروع کردیم به نصیحت کردن که چرا ازدواج نمی‌کنی. سن تو دارد بالا می‌رود و تو داری پیر می‌شوی. در سر پیری کسی نیست که دستت را بگیرد و خلاصه هر چه را که شما می‌دانید به آن بنده‌خدای نازنین گفتیم. طرف هم کلی از ما تشکر کرد و قول داد که حتما فکرهای خوبی خواهد کرد و اگر مورد خوبی هم پیدا کرد، حتما ما را دعوت خواهد کرد تا در مراسم بله‌ طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savadmaza بازدید : 113 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 12:46

 این مطلب قراره در اصل فردامنتشر بشود که ما پیش‌دستی کردیم،‌زودتر روی سایت گذاشتیم   باور بفرمایید اساسا یکی از دلایلی که ما به مرخصی نمی‌رویم این است که مطمئن نیستیم پیش از برگشتن ما اتفاقی توی اداره نیفتد و به جای ما کس دیگری را روی صندلی مندرس و رنگ‌رورفته و در عین حال شکسته ننشانند. آخر، توی این دوره و زمانه واقعا نمی‌شود به دیگران خیلی هم اعتماد کرد،‌ خصوصا که فکر کنند شما پشت آن صندلی‌ای که نشستی شاید ماهانه چیز دندان‌گیری نصیبت شود که در این حالت بروبچه‌هایی که کمی حسادت می‌کنند فوری با غیبت شما، یکی از پسرخاله‌هایشان را به جای شما می‌ طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savadmaza بازدید : 127 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 12:46

10تیرماه منتشر شدباور بفرمایید که دلمان خیلی می‌خواست یک چیزی بنویسیم که کمی هم خودمان تمدد اعصاب کرده باشیم و اگر قابل داشت باعث آرامش خاطر شما هم بشود. اما وقتی دیروز رفتیم میدان میوه‌وتره بار دیدیم که روی اتیکت‌ها نوشته شده است که «دستچین از سوی مشتری» خیلی خوشحال شدیم و گفتیم که چقدر کار خوبی است که آدم دیگر وقتی که توی این میدان‌های میوه می‌رود یاد میدان‌های جنگ نمی‌افتد وفکر نمی‌کند که در مقابل برخورد بسیار دوستانه فروشندگان! که به راحتی کیسه‌های میوه‌ را از دست مشتری می‌گیرند و خالی می‌کنند و از آن طرف باید شاهد دعواهای عجیب و غریب بود طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savadmaza بازدید : 120 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 12:46

12تیر منتشر شد باور بفرمایید ما از اول مطمئن بودیم توی این دوره وزمانه هر کسی که توی یک شرکت یا سازمان یا اداره‌ای  مدیر است، او از اول به عنوان مدیر به دنیا آمده بود. یعنی اساسا در تاریخ یا در کتاب جغرافی یا حتی در کتاب‌های شعر فارسی و غیر فارسی نیامده‌ است کسی که در جایی مدیر است، او به دلیل مثلا برخی شایستگی‌ها رفته است روی صندلی مدیری نشسته است. اصلا چنین چیزی امکان ندارد. مدیر شایسته کسی است که از همان اول به عنوان فرد شایسته به دنیا بیاید، بعد افراد شایسته او را تروخشک می‌کنند و حتی هنگامی که می‌خواهند مثلا او را در دوران نوزادی هم تروخشک کنند، طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savadmaza بازدید : 150 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 12:46

4مرداد منتشر می شود همان‌گونه که همه ما می‌دانیم و همه شما هم می‌دانید از قدیم می‌گفتند «تن آدمی شریف است به جان آدمیت» و در ادامه هم آورده‌اند که «نه همین لباس زیباست نشان آدمیت». ما هم چون کاملا یک آدم سنتی هستیم اتفاقا به بروبچه‌های خود و دیگران هم می‌گوییم و حتی سفارش می‌کنیم که اصلا و ابدا در بند لباس‌های رنگ‌وارنگ و قرتی‌پرتی نباشند. چون لباس که باعث نمی‌شود یک آدم از یک سکو بالا برود یا از یک سکو پایین بیایید. مثلا اگر شما لباس خیلی شیکی داشته باشید، می‌توانید از پله‌های عابر پیاده با سرعت بالا بروید یا اگر لباس معمولی داشته باشید،‌نمی طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savadmaza بازدید : 118 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 12:46

چون اون روز -17مرداد روز یکشنبه- گفتند از روز خبرنگاری بنویس یک خاطره‌ای بگود که ما هم حسمان گل وبلبل کرد و و آن خاطره را یادمان آمد واین قطعه را زدیم... -------- باور بفرمایید ما یک روز که اتفاقا روز خبرنگار بود و کاری نداشتیم، داشتیم توی خیابان راه می‌‌رفتیم و آسمان را نگاه می‌کردیم و از این‌که توی آسمان و بالای سر ما کلی گوگرد و سرب و آهن و روی و منگنز و کفترچاهی و خاک‌اره و ریزگرد مشغول دلبری بودند، لذت می‌بردیم که ناگهان یکی با سر آمد توی شکم ماکه «های یارو، چیه داری آسمون را نیگا می‌کنی؟ نکنه خبرنگاری؟ داری خونه‌ مردم را دید می‌زنی؟» ما که از همه‌ طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savadmaza بازدید : 128 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 12:46

  باور بفرمایید روانشناسان معتقدند آدم‌هایی که می‌خواهند شاد زندگی کنند، یکی از راهکارها این است که هی نامه بنویسند و حکم بدهند و در حکم‌هایشان هم مثلا به دوست یا آشنایی سمت‌های بالابلندی بدهند تا علاوه بر آنکه باعث التذاذ بصری خودشان می‌شود، موجب شادی طرف دیگر و طول عمر  اطرافیانش شود. ما دیدیم این‌جوری واقعا شاد می‌شویم، با اجازه همگی می‌خواهیم در مقام دبیرکل خیلی اسبق سابق سازمان ملل به برخی از دوستان نامه بنویسیم. ضمنا  شباهت اسامی با نام شناسنامه‌ای کس یا کسانی اتفاقی است و منظور ما به کسی است که خودمان می‌شناسیم: جناب آقای «بگم‌بگم‌ن طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savadmaza بازدید : 140 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 12:45